۵ نقلقول از ویکتور فرانکل که دیدگاه شما را تغییر میدهد.
با توجه به اطلاعاتی که حواس انسان را پرت میکند و بیش از هر زمان دیگری، امروزه در دسترس است، اکثر افراد کاملاً مشتاق خرد هستند. بجای ساخت سیستم هدایتگری که ممکن است مفید به نظر برسد اما احتمالاً به درد وضعیت منحصربهفرد شما نمیخورد، من یکی از بهترین اذهان در حافظه تاریخی اخیر را برای ساختن سیستم هدایتگر جهانیتر، به کار گرفتم.
در ادامه ۵ مورد از گزارههای موردعلاقهام از یکی از نوشتههای کلاسیک دکتر فرانکل را آوردهام
- “میان محرک و واکنش، فضایی وجود دارد. در آن فضا، قدرت ما برای انتخاب پاسخ نهفته است.”
اینجا، جایی است که چابکی عاطفی وجود دارد. همیشه، حتی فقط برای کمتر از یک ثانیه، پس از رویدادی که اتفاق میافتد، به ما انتخابی برای نشان دادن واکنش داده میشود. وقتی فراموش میکنیم انتخابی داریم یا آن را باور نمیکنیم، همهچیز پیچیده میشود (حتی اگر انتخاب کنید که چنین چیزی را باور نکنید).
وقتی به خودتان پنج ثانیه کامل فرصت دهید تا پیش از واکنش نشان دادن، رویدادی که اتفاق افتاده را پردازش کنید – بخصوص آن مواردی که ما را ناراحت کردهاند- تعادل قدرت را به نفع ما تغییر میدهد. این فضای میانی، قلعه ذهنی ما است- مرکز فرماندهی برای اعمالی که تحریک میشوند. مطمئن شوید که بهخوبی با آن برخورد میکنید.
- “هرچه بیشتر، کسی خودش را فراموش بکند- با آوردن دلیلی برای خود که به دیگری خدمت کند یا به کسی عشق بورزد- انسان بهتری میشود و به خود واقعیاش نزدیکتر میشود.”
-
محصولات مرتبط :
یکی از دشوارترین و بااینحال، آزادانهترین توصیهای که تاکنون شنیدهام این جمله است که “به خاطر تو نیست” لحظاتی در زندگی وجود دارند که ما “کار درست را انجام میدهیم” و پر از لذت معنوی میشویم. ما به کسانی که ما را میبینند فکر نمیکنیم، به این فکر نمیکنیم که برایمان اعتباری به همراه دارد یا بعداً برایمان جبران میکند یا نه. ما فقط آن کار درست را انجام میدهیم.
آن لحظات وقتیکه از خودمان خارج میشویم و برای هدف بزرگتری تلاش میکنیم، وظیفهمان را بهعنوان انسان انجام دادهایم. وقتهایی که شما میدرخشید نه به خاطر شناختی که به دست آوردهاید، بلکه به خاطر انجام کاری از روی شرافت، لحظاتی است که رد خودتان را به شکلی مثبت در این جهان بر جای میگذارید. هرچه بیشتر بجای خورشید، ماه باشید، در ادامه مسیر، خوشحالتر خواهید بود.
- “در برخی مواقع، درد و رنج در لحظهای به پایان میرسید که به یافتن معنا منجر شود.”
-
محصولات مرتبط :
شما قبلاً این را شنیدهاید: “زندگی هیچ معنایی ندارد مگر معنایی که ما به آن میدهیم.” درحالیکه این مفهوم، ظاهری ترسناک از خود نشان میدهد، اما درواقع کاملاً برعکس است. این به ما آزادیای به ارمغان میآورد که به هر چیزی که مناسب میبینیم اختصاص دهیم. وقتی معنایی را میفهمیم که لزوماً ثابت نشده، میتوانیم گزینهها را تا زمانی که به چیزی قدرتمند برسیم، غربال کنیم.
در کتاب، فرانکل داستانی از بچهای که مرگ زودگذری دارد را بازگو میکند. او درباره این میگوید که پسر چگونه برای اولین بار، با وضعیتی این چنینی روبرو میشود جایی که در آن به شجاعت و عزتنفس پسر در کنترل کردن بیماریاش و نابودی نهاییاش، احترام میگذارد. بجای اینکه طبق تشخیص خود به بهشت لعنت بفرستد، پسر معتقد بود، سرنوشت برای او فرصتی مشابه دیگر انسانها قرار داده است.
خوشبختانه برای بیشتر ما، تجربههای روزمرهمان، مسئله مرگ و زندگی نیست. مسئله میشود، ولی بااینحال، فعلاً نیست. شکنندگی و زیبایی زندگی سقوط کرده است. لازم است که زمانمان را به حداکثر برسانیم و درد و رنجمان را به حداقل برسانیم تا از زندگی بیشترین استفاده را ببریم. به اولین چیزی که وقتی شرایط سخت میشود، جلوی رویتان ظاهر میشود، گیر نکنید. معناهای انتخابیتان را بررسی کنید و تصمیم عاقلانه و محکمی بگیرید
- “وقتی دیگر قادر به تغییر وضعیتی نیستیم، ما به چالش تغییر دادن خود دعوت شدهایم.”
اکثر درد و رنجها امروزه وقتی اتفاق میافتد که طرح زندگی کسی با واقعیت جور نباشد. این شکاف میان انتظارات و واقعیات جایی است که درد را میآفریند. ما معمولاً میتوانیم کارهایی برای تغییر اتفاقات واقعیت زندگی بکنیم، اما بیشتر آن خارج از فضای کنترل ما است. برای ادامه دادن در جهت بستن این شکافها، ما باید انتظارات سختی که برای زندگیمان داریم را تغییر دهیم.
بلافاصله بعدازآن، احساسات تسلیم شدن ممکن است سروکلهشان پیدا شود، مثل اینکه ما با چیزی که لیاقتش را داشتیم، مصالحه کردیم. بااینحال، تغییر نهایی در ارزشهای ما پیدا میشود و در چیزی که ما در اولویت اهمیت قرار میدهیم. برای مثال، بسیاری از افراد چیزی همچون عشق و احساس را در زندگیشان میخواهند اما درصورتیکه بستهبندیشده و حاضر و آماده باشد. شاید دیگری موفقیت بخواهد، اما باید نوع غریزی موفقیت باشد. با ارزیابی بیشترین چیزی که میخواهیم در مقابل چیزی که اکنون میخواهیم میتوانیم برای بیشتر وضعیتهای دشوار پیش رویمان آماده شویم
- “برای جهانی که حالی بدی دارد، همهچیز بدتر میشود مگر اینکه هرکدام از ما بهترینش را انجام دهد.”
همانطور که دان میگوئل رویز در ” چهار توافقنامه” میگوید، همیشه بهترینتان بودن، برای اینکه زندگی به کامتان باشید، ضروری است. درست در نقطهای از زندگی لازم است با بیشترین درجه ایمان تلاش کنید و خودتان را برای انجام وظیفهتان در جهان قربانی کنید، حتی اگر کسی شاهد این اتفاق نباشد.
این خطوط برای آنهایی که است که برای خودشان حق انتخاب قائل هستند. مشارکت در فعالیتهایی که ما از آن لذت میبریم، حالمان را خوب میکند و باعث میشود نسبت به دیگران مهربان باشیم.
زندگی برای هرکداممان بهتنهایی سخت است. وقتی به حال خودمانیم، ذهنمان اغلب به تاریکی میرود-گاهی اوقات اصلاً برنمیگردد. به همین خاطر است که ما باید ادامه دهیم، به دیگران کمک کنیم و تا وقتی زمان و عمرمان به ما اجازه میدهد، تلاش کنیم. شاید با این کار جهان را نلرزانیم، اما مطمئناً جابجایش میکنیم